پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

پرنیان

ولیمه

جمعه 14 آبان، ما تصمیم گرفتیم یه مهمونی به مناسبت حضور شما بدیم. همه تشریفات رو انجام دادیم و مهمون ها رو دعوت کردیم که از گوشه و کنار ندا اومد که شب شهادته حضرت رقیه ست و اگر میشه بذارین یه وقت دیگه. ما هم گفتیم : ما که خبر نداشتیم . در ضمن بزن و برقص هم که نداریم یه مهمونیه. همه کارهامون رو کردیم و مهمونها دعوت شدن!!!! خلاصه در هر صورت قرار همون 14 ام شد.  ظهرش با مامانی و بابا کلی سالاد درست کردیم. زندایی جون هم زحمت تهیه ژله رو کشید. باباجون هم میوه ها رو شست. ساعت 7 رفتیم سالن فرهنگیان . مهمونها یکی یکی اومدن و همه چیز به خوبی پیش رفت. و خیلی به همه مهمونها خوش گذشت.  ساعت 10 مهمونها یکی یکی خداحافظ...
14 آبان 1395

اولین مهمونی

جمعه 7 آبان مامان بزرگ و بابا ثنایی و عمه ها اومدن دیدنت. با دیدن تو کلیییی ذوق کردن و خوشحال شدن. ناهار رو قم بودن و عصر برگشتن.  برات هدیه هایی هم آورده بودن.  بهار چندتا گلسر خوشگل مامانی یه ژاکت و شلوار خیلییییییی ناز و 300 تومن. عکست با ژاکت مامانی عمه لیلا هم که کلی با ذوق تا ساعت 5 صبح نشسته بود و یه سرهمی خیلی قشنگ برات بافته بود و 200 تومن  عکست با سرهمی عمه جون: عمه زهرا هم یه وان یکاد قشنگ   دستشون درد نکنه     ...
7 آبان 1395

بدون عنوان

1 بالاخره انتظارمون به پایان رسید و دختر گلمون امروز 5 آبان ماه 1395 ساعت 12:30 ظهر به دنیا اومد .... انشالله همه این لحظه ناب رو تجربه کنن ... ...
5 آبان 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنیان می باشد